نصایح
نصایح
? حضرت آدم (علی نبینا و علیه السلام) نشسته بود و شش نفر آمدند، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ. سه سفید بودند و سه سیاه، به یکی از سفید ها گفت تو کیستی؟ گفت #عقل، پرسید جای تو کجاست؟ گفت مغز، از دومی پرسید: تو کیستی؟ گفت #مهر، پرسید جای تو کجاست؟ گفت: دل، از سومی پرسید: تو کیستی؟ گفت: #حیا، پرسید: جایت کجاست؟ گفت: چشم
? سپس به جانب چپ نگریست و از یکی از سیاهان سوال کرد: تو که هستی؟ جواب داد: #تکبر، پرسید: محلت کجاست؟ گفت: مغز ! گفت: با عقل یک جایید؟ گفت: من که آمدم عقل می رود،
از دومی سوال کرد: تو که هستی؟ جواب داد #حسد، محلش را پرسید: گفت دل، پرسید: با مهر یک مکان دارید؟ گفت: من که بیایم مهر خواهد رفت،
از سومی پرسید: کیستی؟ گفت: #طمع ، پرسید: مرکزت کجاست؟ گفت : چشم، گفت با حیا یک جا هستید؟ گفت: چون من داخل شوم حیا خارج شود (ممکن است آنها فرشتگان یا اجنه بوده اند که به منظور تعلیم حضرت آدم بدان صورت در آمده اند یا آنکه تقویت خیال یا خواب روشنی برای تفهیم مطلب بوده است.)
•┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈•