مهدی جان
05 دی 1398 توسط فاطمه اگاه
⚘﷽⚘
به روےندیده ات قسم چشمان عاشقم در پے واژه اے میگردند تا نامت را صدا کنند …
اما چه کند واژه ها و چه بےمعناست هر واژه اے در برابر معناے وجودت …
از مهربانے« م » میچینم…
از هدایت « ه » را …
از دادگرے « د » را …
و از یوسف گمگشته «ے » را …
و گاهے دلم به اندازه ے تمام روزهاے نبودنت میگیرد
وآسمان دلم ابرے میشود
و من از تراکم سیاه ابرها میترسم …
مهدے جان
هیچ کس مهربانتر از تو نیست
صدا میزنم
کجاست آن یوسف گمگشته مهربانے که چراغ هدایت به دست در زمین دادگرےکند ؟
کجاست مهـدےفاطمه … ؟
مرا در یاب …
در انتظارت هستم و خواهم بود …
بیا … بیا …
مهدیادل شکسته ام را به تو میسپارم
دلدارم تو باش « به امید روز ظهور »
⚘أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج⚘