یا صاحب الزمان ادرکنی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

.....

08 آبان 1399 توسط فاطمه اگاه


​گنجشکی به خدا گفت: 

لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم، 

سر پناه بی کسی‌ام بود، 

طوفان تو آن را از من گرفت

کجای دنیای تو را گرفته بودم؟

خدا در جواب گفت: ماری در راه لانه ات بود. 

تو خواب بودی، 

باد و باران را گفتم لانه ات را واژگون کند، 

آنگاه تو از کمین مار پر گشودی…

چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم 

از تو دور کردم و تو ندانسته 

به دشمنی‌ام برخواستی!

مردی به قصرها و خانه‌های زيبا می‌نگريست. 

به دوستش گفت: وقتی اين همه اموال رو 

تقسيم می‌كردند، ما كجا بوديم؟

دوست او دستش را گرفت و به بيمارستان برد 

و گفت: وقتی اين بيماری‌ها رو تقسيم می‌كردند ما كجا بوديم؟

?خدايا حُکم و حِکمت در دست توست

واسه داده ها و نداده هات شُكر …?

‌‌‌‌‌‌‌

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

یا صاحب الزمان ادرکنی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • امام زمان(عج)

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس