یا صاحب الزمان ادرکنی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مهدی جان....

​#مهـــــدی‌جان❤️

مـا همـانیـم ڪہ از 

#عشـق تـو غفلـت ڪردیـم

بـا همہ آدمیـان غیـر 

#تـو خلـوت ڪردیـم

سـال هـا مے گـذرد،

#منتظـرے بـرگـردیـم 

و مشخـص شـده مـاییـم ڪہ

#غیبـت ڪردیـم

#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 


لحظه ها ی شریف گدایی....

02 بهمن 1398 توسط فاطمه اگاه

نیمه‌های شب چه خوب است
تو را خواندن
آن دم که میانه‌های شب
غربت و تنهایی وجودم را فرا می‌گیرد…
شریف‌ترین لحظات است
برای من که
چیزی ندارم جز دعا برای ظهور شما…

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

 نظر دهید »

داستان 

02 بهمن 1398 توسط فاطمه اگاه

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

داستان این #شهید رو بخونین
ببینین بعضی وقتا گذشتن از یک #گناه آدم رو به چه جاهایی که نمیرسونه…

یکی از همرزمانش می گفت:در لحظه ی شهادت ترکشی به پهلویش اصابت کرد.وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم.
وقتی روی پایش ایستاد رو به کربلا دستش را به سینه نهاد وآخرین کلام را بر زبان جاری کرد :
((السلام علیک یا ابا عبدالله)) بعد هم به همان حالت به دیدارارباب بی کفن خود رفت.
آیت الله حق شناس در عظمت شهید فرمود: در این تهران بگردید و ببینید کسی مانند این احمد اقا پیدا می کنید!؟
این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از احمد پرسیدم چه خبر؟
به من فرمود :
تمامی مطالبی که (از برزخ و…)می گویند حق است . از شب اول قبر وسوال و …اما من را بی حساب و کتاب بردند.
بعد استاد مکثی کرد و فرمود :رفقا آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشت اما نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد تا به این جا رسید.

داستان تحول از زبان خود شهید:
یه روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند.یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید.از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم . همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم. پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن .همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن. خدایا الان #شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شوداما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم
از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم. خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بودیادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خداگریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت . گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم و #مناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و رب الملائکه والروح…
از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”

در سال 1391 ،دفترچه ای که 27 سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد .در آخرین صفحه نوشته بود که در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که مولای خوبان عالم حضرت مهدی #امام_زمان (عج) را زیارت کردم..

“"کتاب عارفانه
شهیداحمد علی نیری"”

 نظر دهید »

گلایه امام زمان(عج)

02 بهمن 1398 توسط فاطمه اگاه

? گلایه امام زمان ارواحنا له الفدا?

◀️ مرحوم آیت الله مجتهدی(ره) فرمودند: یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه می‌کنند و شانه‌هایشان از شدت گریه تکان می‌خورد.

◀️رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتاده‌اید؟

◀️ ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند:

◀️ آقای مدنی! نگاه کن! شیعیانِ من بعد از نماز، سریع می‌روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی‌کنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!”

◀️ من از گلایه امام زمان (عجل الله فرجه) به گریه افتادم…

? کتاب مهربان‌تر از مادر،
انتشارات مسجد مقدس جمکران

 نظر دهید »

دنیا دار مکافات است

02 بهمن 1398 توسط فاطمه اگاه

✅ دنیا دار مڪافات است

✍ وقتی پرنده اے زنده است مورچه ها را میخورد و وقتی میمیرد مورچه ها اورا میخورند زمانه و شرایط در هر موقعی میتواند تغییر کند در زندگی هیچکس را تحقیر و ازار نکنید شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد زمان از شما قدرتمند تر است

یک درخت میلیون ها چوب کبریت را میسازد اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیون ها درخت کافیست پس خوب باشید و خوبی کنید

 نظر دهید »

آیه 

02 بهمن 1398 توسط فاطمه اگاه

#هر روز یک آیه

⁉️آیا مردم گمان کردند
همین که بگویند
«ایمان آوردیم»
به حال خود رها می شوند
و #آزمایش نخواهند شد⁉️

? سوره مبارکه عنکبوت آیه 2

#لحظه_ای_با_قرآن

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 197
  • 198
  • 199
  • ...
  • 200
  • ...
  • 201
  • 202
  • 203
  • ...
  • 204
  • ...
  • 205
  • 206
  • 207
  • ...
  • 250
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

یا صاحب الزمان ادرکنی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • امام زمان(عج)

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس